تفاسير موضوعي و شيوه‌هاي تقسيم معارف قرآن

پدیدآورعلی محمدقاسمی

نشریهمعرفت

شماره نشریه96

تاریخ انتشار1388/10/13

منبع مقاله

share 754 بازدید
تفاسير موضوعي و شيوه‌هاي تقسيم معارف قرآن

علي محمّد قاسمي
اشاره

مفسّران در تفسير موضوعي، براي هرچه روشن تر شدن موضوعي از موضوعات قرآن، معمولا همه آيات مربوط به آن موضوع را جمع آوري نموده، در ارتباط با هم بررسي مي كنند. مهم ترين شيوه‌هاي اين نوع تفسير قرآن عبارتند از: تفسير موضوعي به سبك تسلسل طبيعي، تفسير موضوعي بدون لزوم نظم و ترتيب بين عناوين، تفسير موضوعي به روش توحيدي، و تفسير موضوعي با شيوه اللّه محوري. به نظر مي رسد «شيوه اللّه محوري» داراي ويژگي هايي است كه در اين مقاله، ضمن توضيح و بررسي ساير شيوه ها، به امتيازات اين روش نيز پرداخته مي شود.

مقدّمه

قرآن كريم در آياتي، خود را «نور»،1 «كتاب مبين»،2«بيان»،3 «تبيان»4 و «عربي مبين»5 معرفي مي كند كه از روشن بودن معاني و محتواي اين كتاب الهي حكايت دارد. با توجه به اين ويژگي ها، فهم قسمتي از علوم و معارف قرآن براي عموم آسان خواهد بود; زيرا دلالت آيات كريمه بر آن آشكار است و هر فرد آشنا به زبان عربي، كه با ذهني پاك و ضميري با صفا در آن تدبّر نمايد، به ميزان دانش و استعداد خود، از هدايت و اندرز اين كتاب نيز بهره مند خواهد شد; (أَنزَلَ مِنَ السَّمَاء مَاء فَسَالَتْ أَوْدِيَةٌ بِقَدَرِهَا.)(رعد: 17)
ولي با عنايت به اينكه برخي از آيات قرآن كريم متشابه بوده و دلالت برخي ديگر بر مراد الهي همراه با قرينه اي است
كه اكنون وجود ندارد، و نيز با عنايت به مراتب متعدد معاني آن، فهم بخشي آياتومراتب بالاي معنايي، نيازمندتلاش تفسيري است و تنها آگاهي به زبان عرب كفايت نمي كند. به همين دليل، پيامبراكرم(صلي الله عليه وآله) و امامان معصوم(عليهم السلام)قرآن كريم را تفسير نموده اند. انديشمندان اسلامي نيز همواره در مسير فهم آيات الهي تلاش كرده اند كه قسمتي از اين تلاش ها براي فهم واژگان قرآن صورت گرفته است. در اين زمينه نيز، كتاب‌هاي متعددي نگاشته شده است; مانند الوجوه و النظائر (دامغاني)، وجوه القرآن (نيشابوري) و نيز كتاب هايي كه صرفاً براي تفسير همه كلمات قرآني نگاشته شده اند; مثل التحقيق في كلمات القرآن الكريم، (حسن مصطفوي)، المفردات في غريب القرآن، (راغب اصفهاني)، غرائب القرآن، (طريحي)، نثر طوبي (شعراني) و... .
آن بخش از تلاش‌هاي انديشمندان كه «تفسير» نام دارد و در مسير فهم مرادالهي از آيات قرآن كريم مي باشد، دو گونه است:
الف. تفسير تجزيه اي يا ترتيبي: در اين نوع تفسير، مفسّر تلاش مي كند تا همه آيات قرآن را به ترتيب سور و آيات، از ابتدا تا آخر، تفسير و بررسي نمايد.
ب. تفسير موضوعي: در اين روش، همه آيات مربوط به يك موضوع، جمع آوري شده و بررسي و تفسير مي شوند تا تمام ابعاد و ويژگي ها و ساير ظروف و شرايط آن موضوع روشن تر گشته، هرچه بيشتر مراد و مفاد آيات ذي ربط كشف گردند; زيرا در اين روش، آيات هم معناي ديگر، كه به منزله قراين منفصله هستند و مسلماً در تبيين آيات نقش بسزايي دارند، مورد توجه قرار مي گيرند. اين از آن روست كه بسياري از موضوعات در آيات متعدد مطرح شده اند و هر آيه موضوعي را از زاويه اي خاص مورد اشاره قرار داده و به بعدي از ابعاد آن ها پرداخته است و به طور مسلّم، احاطه و اشراف مفسّر بر آن آيات و بررسي مجموع آن ها، موجب مي شود تا آن موضوع از هر حيث تبيين گشته، حقايق تازه اي در رابطه با تفسير آن كشف شود.
در اين باره، امام اميرالمؤمنين(عليه السلام)مي فرمايد: «اِنّ الكتابَ يُصدِّقُ بعضُه بعضاً.»6
برخي از مفسّران عالي قدر نيز درباره ارتباط آيات شريفه با يكديگر و توجه و اشراف مفسّر بر همه آيات مربوطه مي گويند: «تفسير موضوعي در رتبه بعد از تفسير ترتيبي است. مفسّر تفسير موضوعي ابتدا بايد از اول تا آخر قرآن را به نوبه خود بررسي نموده و حضور ذهني و علمي داشته باشد كه اگر آيه اي از قرآن مطرح شد، بعيدالذهن از آن نباشد. آن گاه پس از آشنايي با مضمون آيات و با سرمايه تفسير ترتيبي، به سراغ تفسير موضوعي بيايد و موضوعي را انتخاب كرده و آيات مربوط به آن موضوع را جمع آوري كرده و بررسي كند.»7
مرحوم علّامه طباطبائي نيز اگرچه در الميزان به نحو ترتيبي قرآن را تفسير كرده، ولي با روش تفسير «قرآن به قرآن» به تفسير كتاب الهي پرداخته است. ايشان برخلاف پيشينيان، كه تفسير آيه اي را به تنهايي و يا به كمك مقدّمات علمي و غير علمي يا به كمك روايات رسيده از معصومان(عليهم السلام)تفسير مي كردند، با نگرشي نو به قرآن، آيات را با استمداد از تدبّر و استنطاق معناي آيه از مجموع آيات ذي ربط تفسير كرده است. علّامه، روش تفسير «قرآن به قرآن» را حاصل تعليم پيامبر و اهل بيت(عليهم السلام) و تفسير واقعي قرآن معرفي مي كند: چنان كه پيامبر اكرم(صلي الله عليه وآله)مي فرمايد: «وَ اِنَّما نُزِّلَ لِيُصدِّقَ بَعضُه بعضاً» و اميرالمؤمنين(عليه السلام)نيز مي فرمايد: «يَنطقُ بعضُه ببعض و يَشهدُ بعضُه علي بعض.»8
مي توان گفت: اين روش مرحوم علّامه در واقع، شبيه همان تفسير موضوعي است كه مفسّر براي روشن شدن موضوعي از موضوعات قرآن، همه آيات را جمع آوري مي كند تا با دسته بندي و جمع بين آن ها، به معنا و مقصود الهي دست يافته، ويژگي‌هاي آن موضوع را با توجه به قراين متصله و منفصله به خوبي درك نمايد.

اقسام تفسيرموضوعي

تفسير موضوعي به دو صورت مي تواند باشد: تفسير موضوعي غير جامع و تفسير موضوعي جامع.

1. تفسير موضوعي غير جامع

گاهي ممكن است بنا به ضرورت، موضوع خاصي از ديدگاه قرآني بررسي و آيات مربوط به آن تفسير شوند، بدون آنكه نظام بندي تمام قرآن بر اساس نظم منطقي در نظر گرفته شود. چنين روشي از قدمت بيشتري برخوردار است و نمونه شاخص آن تفسير آيات الاحكام است; يعني مفسّر تمام آيات مربوط به احكام الهي را استخراج كرده، از اين طريق، فروعات و احكام فقهي را تبيين مي نمايد. برخي از كساني كه در زمينه تفسير فقهي با عنوان «احكام القرآن» كار كرده اند، عبارتند از: محمّدبن صائب كلبي (م 146)، محمّدبن عبدالله مصري (م 268)، محمّد بن ادريس (م 204)، ابراهيم بن خالد (م 240)، محمّدبن عبدالله (م 268)، علي مروزي خراساني (م 244)، موسي بن عبدالرحمن «قطان» (م 306)، محمّدبن القاسم قرطبي (م 355)، عبدالرحمان بن احمدبن المفلس (م 324)، محمّد تميمي (م 305)، عبّادبن عباس طالقاني (م 385)، احمد باغاتي (م 401)، علي بن محمّد كياهراسي (م 504)، محمّدبن احمد قرطبي (م 671)، احمدبن يوسف سيمين (م 756)، عبدالرحمان بن ابوبكر (م 911)، اسماعيل حقّي (م 1137)، حسين بن عمر يميني (م 1380) و... .
نمونه ديگري از تفسير «موضوعي غيرجامع»، تفسير «موضوعي ارتباطي»9 است كه در آن، مفسّر آيات مربوط به چند موضوع مرتبط را جمع آوري و تفسير نمايد; مانند موضوعات مرگ، برزخ و معاد يا مانند تقوا، ايمان و عمل صالح يا مثل انفاق و صدقه كه در ارتباط با هم تفسير مي شوند.

2. تفسير موضوعي جامع

مراد از تفسير «موضوعي جامع» اين است كه تمام آيات قرآن كريم طبق موضوعات دسته بندي مي شوند و مورد بررسي قرار مي گيرند. مفسّراني كه به تفسير موضوعي جامع قرآن كريم پرداخته اند، موضوعات قرآن را به شيوه‌هاي گوناگون تقسيم كرده اند كه مهم ترين آن ها عبارتند از:
1. تقسيم معارف قرآني به عقايد، اخلاق و احكام: از منظر طرفداران اين ديدگاه براي تفسير موضوعي، در ابتدا لازم است همه معارف قرآن را به سه دسته تقسيم نموده، سپس ضمن بيان جزئيات و زير مجموعه‌هاي هر كدام از اقسام، به تفسير آن ها پرداخته شود.
2. تقسيم معارف قرآن بر اساس انسان محوري: انسان داراي ابعاد گوناگوني است; مانند بعد مادي، معنوي، فردي، اجتماعي، دنيوي و اخروي. از اين رو، لازم است معارف قرآن بر اساس ابعاد وجودي انسان تقسيم بندي شود.
3. تقسيم معارف قرآن به سبك تسلسل طبيعي: يكي از محققان در تبيين روش خود، مي گويد: ما در اين روش، سعي بر آن داريم تا مقتضاي طبيعي بحث درباره موضوع، از حيث تسلسل حوادثي را كه رخ داده و كمال موضوع هم به آن ها بستگي دارد، رعايت كنيم. از اين رو، آنچه طبيعت بحث اقتضاي تقدّم آن را دارد، مقدّم داشته و آنچه اقتضاي مؤخّر واقع شدن را داشته باشد، مؤخّر مي گردد. البته ايشان معتقدند كه در تفسير موضوعي، ناچاريم همه آياتي را كه در همه سوره ها درباره موضوع واحدي بحث مي كنند مورد بحث و بررسي قرار دهيم.
طبق اين شيوه، پيش از هر موضوعي، ابتدا از موضوع خلقت و تكوين و مسائل مربوط به آفرينش در قرآن كريم بايد بحث كرد; بدين دليل كه مسئله «خلقت»، اصلي ترين مسائل و مباحث قرآني است; زيرا اگر آفرينشي نبود، انساني نبود تا داراي دين، عقيده، نظم و اجتماعي صحيح باشد. پس خداوند (به ترتيب) انسان ها را آفريد، آن ها را روزي داد، فرشتگان را براي ابلاغ پيام هايش به سوي آنان گسيل داشت; گروهي از آن ها ايمان آوردند و گروهي كافر شدند. قرآن هم نوري الهي است كه رسالت جاودانه الهي را به بندگان مي رساند و عقول آن ها را به سمت و سوي حق رهنمون مي شود.10
مبتكر اين شيوه، موضوعات قرآني را بدين ترتيب بررسي كرده است: خلقت آسمان ها و زمين، كوه ها، شمس و قمر، نجوم، ابواب آسمان ها، سحاب، حيات روي زمين، آفرينش انسان، حالات گوناگون انسان، پيامبران و... .
4. تفسير موضوعي بدون لزوم نظم و ترتيب بين عناوين: در اين روش، مفسّر عناوين گوناگون اعتقادي، اخلاقي، حقوقي و اجتماعي را در نظر مي گيرد، سپس آيات قرآن را بررسي كرده، آيات مربوط به هر كدام را پس از دسته بندي، تفسير و جمع بندي مي كند; يا اينكه آيات را به تناسب موضوعات منظّم نموده، در يك جمع بندي، رابطه آن ها را در نظر مي گيرد.
شايان ذكر است كه هواداران اين روش در مورد كيفيت تفسير آيات، مطلبي قابل توجه دارند. آنان مي گويند: در تفسير موضوعي، لازم است پيش از هر چيز، به گردآوري تمام آياتي كه درباره يك موضوع در سراسر قرآن وارد شده اند، بپردازيم و بدون پيش داوري‌هاي قبلي، اين آيات را كنار هم چيده، يك يك تفسير كنيم، سپس در يك جمع بندي، رابطه آن ها را با يكديگر در نظر گرفته، از مجموع آن ها به يك ترسيم كلي دست يابيم. در اينجا، مفسّر مطلقاً از خود چيزي ندارد و همچون سايه به دنبال آيات قرآن مي رود; همه چيز را از قرآن مي فهمد و تمام همّت او كشف محتواي آيات است، و اگر از كلمات ديگران، حتي از احاديث كمك مي گيرد، در مرحله بعدوجداگانه خواهد بود.11
5. تفسير موضوعي به روش توحيدي: در اين روش، لازم است مفسّر ـ هرچند به اجمال ـ داراي يك سلسله آگاهي‌هاي قبلي نسبت به موضوعات قرآني باشد تا بتواند آن ها را به قرآن عرضه كرده، پاسخ خود را دريافت نمايد.
در اين روش (بر خلاف روشي كه مفسّر، صرف نظر از هر چيز و بدون آگاهي ها و مطالعات قبلي، با ذهني صاف به قرآن مراجعه مي كرد و آيات را براي تفسير كردن، دسته بندي و مرتّب مي نمود) مفسّر به آگاهي ها و مطالعات قبلي نياز دارد تا با ارائه دادن مسائل و مشكلات حل ناشده و سؤالات پاسخ داده نشده به قرآن، درخواست جواب نمايد; يعني اين روش در واقع، محاوره و گفتوگو با قرآن است.
به عبارت ديگر، در اين روش، موضوعات عقيدتي، اجتماعي و يا هر موضوع ديگري، كه مربوط به جهان هستي است و انسان نياز به بررسي آن دارد، از منظر قرآن مورد تفسير قرار مي گيرد; موضوعاتي همچون جهان بيني توحيدي در قرآن، راه و راه نماشناسي در قرآن، اقتصاد در قرآن، سنّت‌هاي تاريخ در قرآن، و آسمان و زمين در قرآن.
شهيد صدر كه خود مبتكر اين شيوه است، مي گويد: نتايج تفسير موضوعي هميشه با جريانات تجربي بشر در ارتباطند; زيرا چنين نتايجي تبلوردهنده نشانه ها و گرايش‌هاي قرآني در مورد شيوه تفكر اسلام نسبت به يكي از موضوعات زندگي است و بلكه مي توان گفت: تفسير موضوعي در واقع، عمليات گفتوگو و محاوره با قرآن و به سخن در آوردن آن است، ولي نه تنها به صورت انفعالي و پاسخ خواهي صرف، بلكه به صورت فعّال و هدفدار در راه نيل كشف حقيقتي از حقايق بزرگ زندگي. همان گونه كه امام اميرالمؤمنين(عليه السلام) نيز هنگام سخن گفتن درباره قرآن مي فرمايد: «ذلكَ القرآنُ فاستنطِقوه ولن ينطَقَ ولكن اُخبركم عنهُ الاّ اَنَّ فيه علم ما يأتي والحديثُ عنِ الماضي ودواءُ دائِكم و نظمُ ما بينكم»;12 آن همين قرآن است، آن را وادار به سخن نماييد. و هرگز سخني نخواهد گفت. اما من شما را از قرآن خبر مي دهم. آگاه باشيد كه علم آينده و حديث گذشته و دواي دردها و نظم امورتان ـ همه ـ در قرآن مي باشند.13
6. شيوه اللّه محوري: درباره اين شيوه آمده است: براي دسته بندي معارف قرآن، بايد نظام خاصي براي موضوعات در نظر بگيريم، سپس براي هر موضوعي، آياتي پيدا كنيم و در كنار يكديگر قرار دهيم و درباره آن ها بينديشيم و از تمام اين آيات براي روشن كردن نقطه‌هاي ابهامي كه احياناً وجود دارند كمك بگيريم; يعني تفسير قرآن به قرآن; همان راهي كه علّامه طباطبائي در تفسيرالميزان نشان داده و عمل كرده اند. ولي بايد توجه داشت كه وقتي آيه اي را از سياق ويژه آن خارج كرديم و آن را تنها و بدون رعايت قبل و بعد در نظر گرفتيم، ممكن است مفاد واقعي اش به دست نيايد. به عبارت ديگر، آيات قرآن داراي قراين كلامي هستند كه گاهي در آيه قبل و گاهي در آيه بعد و حتي گاهي در سوره ديگري يافته مي شوند و بدون توجه به اين قراين، مفاد واقعي به دست نمي آيد. براي اينكه به اين محذورها گرفتار نشويم و آيات مثله و تكه تكه نشوند و از مفاد واقعي اش خارج نگردند، بايد دقت كنيم; يعني وقتي مي خواهيم آيه اي را ذيل موضوعي و عنواني قرار دهيم بايد آيات قبل و بعد را هم در نظر بگيريم، و اگر احتمال مي دهيم كه در آيات قبل و بعد، قرينه اي وجود دارد، آن را هم ذكر مي كنيم. هيچ مانعي ندارد آيه اي را كه مي خواهيم مورد استفاده قرار دهيم با آيه قبل و بعد ذكر كنيم و آن دو آيه را بين پرانتز قرار دهيم تا هنگام مراجعه به آيه، آن قراين كلامي مورد غفلت واقع نشود. توجه به اين نكته لازم است كه هميشه بايد به قراين قبل و بعد توجه داشته باشيم.14
مبتكر اين شيوه در ادامه بحث، روش جديد خود را در زمينه تفسير موضوعي ارائه داده، مي گويد: لازم است در اين شيوه، محور را «اللّه» بدانيم و تفسير موضوعات را در طول هم انجام دهيم، به گونه اي كه معارف قرآن را همچون يك چشمه جاري ببينيم كه از مرحله اي مي گذرند و وارد مرحله ديگري مي شوند و هنگامي كه آن جام لبريز شد، به مرحله دوم فيضان مي كند كه خود فرعي از مرحله اول است، نه آنكه در كنار آن و قسيم آن باشد، گرچه اين تقسيمات طولي كم كم به جايي مي رسد كه پخش گشته شاخه هايي هم پيدا مي كند.
اين طرح اولا، اللّه محور است; ثانياً، ترتيب منطقي بين مسائل و تقسيمات، حاصل مي گردد; زيرا وقتي مباحث گوناگون مربوط به يكديگر باشند، طبعاً بحث قبلي به نوعي بر بحث بعدي تقدّم خواهد داشت كه قابل فهم و روشن است، برخلاف مباحثي كه در عرض هم مطرح مي شوند و تقدّم يكي بر ديگري محتاج تبيين يا تكلّف است.
بر اين اساس، مي توان نظام معارف قرآني را به صورت ذيل در نظر گرفت: 1. خداشناسي; 2. جهان شناسي; 3. انسان شناسي; راه شناسي; 5. راه نماشناسي; 6. قرآن شناسي; 7. اخلاق / انسان سازي قرآن; 8. برنامه‌هاي عبادي قرآن; 9. احكام فردي قرآن; 10. احكام اجتماعي قرآن كه شامل مباحث اجتماعي، حقوقي، سياسي و اقتصادي است و به بخش‌هاي فرعي ذيل منقسم مي گردد: الف. احكام مدني; ب. احكام اقتصادي; ج. احكام قضائي; د. احكام جزائي; هـ. احكام سياسي; و. احكام بين المللي.15

نقد و بررسي

در اينكه هر يك از شيوه‌هاي مزبور قابل استفاده و داراي امتيازات و ويژگي هايي است، شكي وجود ندارد، ولي به نظر مي رسد بيشتر آن ها داراي نارسايي هايي هستند كه به آن ها اشاره مي شود:
1. در مورد شيوه اول، بايد گفت: روشي نيست كه بتواند جامع همه معارف قرآن باشد; زيرا معارف قرآن تنها مسائل كلامي و عقيدتي و مسائل احكام و اخلاقي نيستند، بلكه شامل قصص و سرنوشت اقوام نيز مي شوند كه در اين طرح جايي ندارند. علاوه بر اين، ارتباط بين موضوعات و تقدّم و تأخّر آن ها نيز معلوم نشده است.
2. شيوه «انسان محوري» نيز در واقع گرايشي اومانيستي است كه با نظر قرآن كاملا ناسازگار مي باشد. علاوه بر اينكه ابعاد وجود انسان مبهم هستند و مشخص نيست داراي چند بعد مي باشد تا بر اساس آن تقسيم بندي صحيحي از معارف قرآن ارائه گردد. وانگهي، در برخي موارد، نمي توان خلقي يا حكمي الهي را كه در انسان مدح شده، مربوط به بعد خاصي از ابعاد وجودي انسان دانست، بلكه بسياري از ابعاد وجود انسان با اين حكم، قانون و اخلاق ارتباط دارند و نمي توان گفت اين بيان قرآني دقيقاً مربوط به آن بعد خاص وجود انسان است.16
3. در مورد روش تفسير موضوعي به سبك «تسلسل طبيعي» هم لازم است توجه داشته باشيم كه در بسياري از موارد، تقدّم يا تأخّر احكام الهي يا حوادث جهان، نامعلومند و اين خود باعث مي شود تا ما در كيفيت و ادامه تفسير طبق اين شيوه، دچار مشكل شويم. علاوه بر اين، در بسياري از موارد هم مشخص نمي شود كه كدام يك از عناوين و مباحث مقدّم هستند; مثلا، آيا مباحث مربوط به احكام فردي مقدّم هستند يا احكام اجتماعي؟ ترتيب منطقي، كدام يك را اقتضا دارد؟
4. در روش چهارم نيز هيچ ملاكي براي تقديم يا تأخير موضوعات به منظور تفسير آن ها ارائه نشده است. علاوه بر آن، همه اشكالات روش سابق را نيز داراست.
البته روش توحيدي شهيد صدر، درباره تفسير موضوعي داراي امتيازاتي ويژه است و به قول برخي محقّقان، ويژگي‌هاي تفسير ايشان عبارت است از:
الف. گستردگي و شمول موضوعات آن، كه به گستردگي نيازهاي جامعه بشري و به بلنداي انديشه انساني تنظيم مي گردد; بدين گونه كه پرسش‌هاي جامعه بشري بر قرآن عرضه مي گردند، سپس پاسخ قرآن دريافت مي شود.
ب. از جمله ويژگي‌هاي اين روش تأكيد بر آگاهي مفسّر از پاسخ‌هاي مكتب ها و جوامع نسبت به اين پرسش ها و نيازهاست. به تعبير ديگر، اين روش نوعي تفسير تطبيقي بين مكاتب جهان و قرآن است، و روشن است كه مفسّر بايد پيش از تفسير، از آن مكاتب اطلاع داشته باشد تا بتواند نظريه اسلام را استخراج نموده، با آن ها مقايسه كند.17لازمه اين كار آن است كه مفسّر هنگام تفسير موضوعي، كاملا بر ديگر موضوعات قرآن تسلّط داشته باشد تا بتواند مسائل مورد نياز و مشكلات حل ناشده اي را كه نياز به بررسي دارند بر قرآن عرضه نمايد و جواب دريافت كند.
اين روش صرف نظر از دارا بودن چنين ويژگي هايي، بيانگر كيفيت شروع و ترتيب منطقي بين موضوعات نيست; به اين معنا كه مشخص نمي كند در نهايت، مفسّر از كجا شروع و به كجا ختم نمايد و ترتيب منطقي بين عناوين و موضوعات چه چيزي را اقتضا مي كند، در صورتي كه نه تنها رعايت تناسب بين موضوعات ضروري است، بلكه بدون علم المناسبات و توجه به ارتباط بين آيات نيز نمي توان به مراد آيه شريفه دست يافت. البته واضح است كه شهيد صدر خود به اين امر واقف بود، ولي بهتر اين بود كه در ضمن طرح گران قدر خود، به اين مسئله نيز اشاره اي مي كرد; چرا كه توجه به وجود ارتباط و تناسب بين بيان موضوعات و آيات و حتي توجه به اينكه ممكن است در آيه اي تركيبات متعددي در نظر گرفته شود به گونه اي كه همه آن ها حجّت باشند، در تفسير آيات نقش بسزايي دارد.
5. روش «اللّه محوري» نارسايي ساير روش ها را ندارد، بلكه در اين روش، هم پيش از ارائه طرح، نسبت به مسئله علم المناسبات و توجه به ارتباط بين آيات و وجود قراين متصله و منفصله آگاهي داده شده، و هم كيفيت شروع و بررسي موضوعات در تفسير موضوعي تبيين گشته است، به گونه اي كه به مسئله ترتيب منطقي بين موضوعات و عناوين، كاملا توجه شده است. اجتهادي بودن چنين رويكردي هم هرگز دليل نارسايي و نقص آن نيست ـ آن چنان كه برخي پنداشته اند 18 بلكه دقت در طرح و توجه به وجود ارتباط منطقي بين موضوعات، موجب مي شود تا انسان به امتياز و ويژگي آن در مقابل ساير طرح ها و روش ها پي ببرد. از اين رو، در اينجا به بيان ارتباط موضوعات كلي معارف قرآن با يكديگر، در طرح «اللّه محوري» اشاره اي مي شود.

نتيجه

بنا به آنچه بيان شد، از ميان شيوه‌هاي گوناگون تفسير موضوعي شيوه «اللّه محوري» از انسجام و ترتيب منطقي بيشتري برخوردار است. طبق اين طرح، مي توان همه معارف قرآني را به بخش‌هاي متعدد ذيل تقسيم كرد:
1. خدا شناسي: اين بخش اصل مباحث مربوط به شناخت خدا، توحيد، صفات و كليات افعال الهي است و در صدر همه موضوعات قرار مي گيرد; زيرا اساس تقسيم اللّه است.
2. جهان شناسي: طبيعي است كه پس از بحث كليات افعال الهي ـ كه در بخش اول انجام مي شود ـ لازم است تفاصيل افعال الهي مورد بررسي و تفسير قرار گيرند كه اين همان مسئله خلق و تدبير بوده و تحت عنوان «جهان شناسي» آمده است و شامل مباحث مربوط به جهان (مانند آسمان، ستارگان، زمين، پديده‌هاي جوّي مثل رعد، برق، باد، و باران، و پديده‌هاي زميني مانند كوه ها و درياها و نيز مباحث مربوط به عرش، كرسي، فرشتگان، جن و شيطان) مي شود و جايگاه طرح مسائل و تفسير آيات مربوط به آن، پس از خداشناسي است.
3. انسان شناسي: پس از بررسي و تفسير مسائل مربوط به جهان شناسي، مباحث مربوط به «انسان شناسي» مطرح مي شود; مباحثي همچون: آفرينش انسان، روح و ويژگي‌هاي آن، كرامت و شرافت انساني، مسئوليت و شرايط آن; مثل: آگاهي، قدرت عمل، اختيار و نيز ابعاد گوناگون وجود انسان، سنّت‌هاي الهي، مسئله معاد و سرنوشت نهايي انسان از مباحث اين بخش است. در اين بخش، روشن مي شود كه جهان، مقدّمه اي براي آخرت است، و اين انسان است كه با اختيار خود، مي تواند راه سعادت يا شقاوت ابدي را برگزيند و سرنوشت نهايي خود را رقم بزند.
4. راه شناسي: به دليل آنكه در مبحث انسان شناسي روشن مي شود كه انسان موجودي انتخابگر است و بايد راه خود را آگاهانه برگزيند، مسئله گرينش راه و شناخت آن مطرح مي گردد كه موضوع اين بخش است. شايان ذكر است كه مباحثي همانند شناخت‌هاي عادي (انواع علم حضوري و حصولي متعارف)، شناخت‌هاي غيرعادي (الهام و وحي)، مسئله نبوّت و ضرورت بعثت انبيا و هدف آن ها، مقامات انبيا (نبوّت، رسالت و امامت)، اعجاز، عصمت و سرانجام، جانشيني پيامبران (امامت به معناي خاص) تحت عنوان «راه شناسي» مورد تفسير و بررسي قرار مي گيرند.
5. قرآن شناسي: پس از اثبات نبوّت و ضرورت وحي در مبحث سابق، نوبت به مبحث «راه نماشناسي» مي رسد كه شامل مباحثي همچون تاريخ پيامبران، ويژگي‌هاي پيامبران، كتاب‌هاي پيامبران و محتويات آن ها، تاريخ پيامبر اكرم(صلي الله عليه وآله)، حوادث مربوط به زمان آن حضرت و نيز شامل تاريخ اقوام و ملل و ساير داستان‌هاي قرآن مي شود. ترتب اين بخش بر بخش پيشين نيز روشن است; زيرا پس از اثبات نبوّت و وحي، لازم است گيرندگان وحي و رسانندگان آن به مردم را بشناسيم.
6. قرآن شناسي: پس از آنكه از كتاب‌هاي آسماني پيشين بحث شد، نوبت به قرآن مي رسد; آخرين كتابي كه نازل شده است و باقي خواهد ماند. مباحث كلي كه در اين بخش تحت عنوان «قرآن شناسي» مطرح مي شوند، عبارتند از: عناوين و اوصاف قرآن، ويژگي‌هاي قرآن، هدف از نزول، كيفيت نزول، اعجاز، محكم و متشابه، تأويل، جهاني بودن، ابدي بودن و شيوه بيان (استدلال عقلي، موعظه، جدل، تمثيل، قصص و مانند آن).
7. اخلاق / انسان سازي قرآن: پس از مبحث «قرآن شناسي»، بخش مربوط به «اخلاق / انسان سازي قرآن» مطرح مي شود; زيرا در قرآن شناسي، به اين نتيجه مي رسيم كه هدف قرآن «تزكيه و تعليم» است. تزكيه بحث اخلاق و خودسازي را ايجاب كرده است و مباحث آينده هم مربوط به تعليم مي باشند.
8. برنامه‌هاي عبادي قرآن: در بخش ديگر، مباحث مربوط به نماز، روزه، حج، دعا، ذكر و مانند آن مطرح مي شود; يعني اعمالي كه ركن اساسي آن ها «تقويت رابطه انسان با خدا» است، هرچند مصالح اجتماعي زيادي نيز در آن ها منظور شده است. اين بخش را مي توان «برنامه‌هاي عبادي قرآن» ناميد كه در واقع، همان مسائل و برنامه‌هاي عملي قرآن مي باشند كه مربوط به رابطه انسان با خدايند.
9. احكام فردي قرآن: پس از بيان برنامه‌هاي عبادي قرآن، احكام فردي قرآن مورد تفسير قرار مي گيرند كه مباحثي همچون حلال و حرام در خوردني ها و نوشيدني ها (اطعمه و اشربه، صيد و ذباحه) را شامل مي شود. اين امور هم همان برنامه‌هاي عملي قرآن در رابطه با خود مي باشند.
10. احكام اجتماعي قرآن: در مقدّمه اين بخش، جامعه از منظر قرآن مورد بحث قرار مي گيرد; مباحث اجتماعي، حقوقي، سياسي و اقتصادي را نيز در برمي گيرد; يعني برنامه‌هاي عملي قرآن، كه در رابطه با ديگران مطرح مي باشد، مورد تفسير قرار مي گيرند. مسائل اين بخش به اقسام ذيل تقسيم مي شوند:
الف. احكام مدني; ب. احكام اقتصادي; ج. احكام قضائي; د. احكام جزائي; هـ. احكام سياسي; و. احكام بين المللي.
بدين سان، معارف قرآن از نقطه آغاز هستي شروع و به ترتيب، مراحل «خلق» و «تدبير الهي» مورد بحث واقع مي شوند و به بيان ويژگي‌هاي جامعه آرماني انساني ختم مي گردد و در همه مراحل، ارتباط با محور اصلي «اللّه» كاملا محفوظ است.19موضوعات و معارف قرآني را بر اساس اللّه محوري ولي با كيفيتي ديگر مي توان در نمودار ذيل مشاهده كرد.20

پي‌نوشت‌ها

1و2ـ «قد جائكم من اللّهِ نورٌ و كتابٌ مبينٌ.» (مائده: 15).
3ـ «هذا بيانٌ لِلناس و هدىً و موعظةٌ للمتقينَ.» (آل عمران: 138).
4ـ «وَ نزّلنا عليكَ الكتابَ تبياناً لِكلِّ شىء.» (نحل: 87).
5ـ «نزَّل به الروحُ الامينُ على قلبكَ لتكونَ مِن المنذرينَ بلسان عربى مبين.» (شعراء: 193ـ195) / «و هذا لسانٌ عربىٌ مبينٌ.» (نحل: 103)
6ـ نهج البلاغه، خطبه 18.
7ـ عبداللّه جوادى آملى، زن در آئينه جلال و جمال، مركز فرهنگى رجاء، 1369، ص 49.
8ـ سيد محمّدحسين طباطبائى، قرآن در اسلام، 1361، ص 61. البته برخى تفاسير موجود هم داراى روش علّامه (تفسير قرآن به قرآن) هستند; مانند: اضواءالبيان، تأليف محمدالامين بن محمّدالمختار الجكنى الشنقيطى، الفرقان فى تفسيرالقرآن، تأليف محمّد الصادقى. زركشى در اين باره مى گويد: «قيل: احسنُ طريقِ التفسير اَن يفسرِّ القرآنُ بالقرآن. فما اجملُ فى مكان فقد فصل فى موضع آخر و ما اختصر فى مكان فانّه قد بسط فى آخر فان اعياك ذلك فعليك بالسنة فانّها شارحةٌ للقرآنِ و موضحّةٌ له; قال تعالى "و ماانزلنا عليك الكتابَ الاّ لتُبيّنَ لهم الذى اختلفوا فيه..."» (هاشم بحرانى، البرهان، ج 2،ص 192.)
9ـ ناصر مكارم شيرازى، پيام قرآن، ج 1، ص 18و19.
10ـ سيد محمّدباقر ابطحى، المدخل الى التفسيرالموضوعى للقرآن الكريم، النجف الاشرف، مطبعة الاداب، 1389 هـ، ص 8و9.
11ـ جعفر سبحانى، مفاهيم القرآن، چ دوم، قم، توحيد، 1404ق، ج 1، ص 15 / ناصر مكارم شيرازى، پيام قرآن، قم، مدرسة الامام اميرالمؤمنين(عليه السلام)، ج 1، ص 29 و 30.
12ـ نهج البلاغه، شرح صبحى صالح، خطبه 158.
13ـ سيد محمّدباقر صدر، المدرسة القرآنية، مؤسسه المهدى، ص 23ـ30.
14ـ محمّدتقى مصباح، معارف قرآن، قم، مؤسسه در راه حق، ص 9.
15ـ همان، ص 13ـ16.
16ـ همان، ص 11ـ13.
17ـ سيد محمّد ايازى، «نگاهى به تفاسير موضوعى معاصر»، كيهان انديشه، ش 28 (بهمن 1368)، ص 142.
18ـ همان.
19ـ محمّدتقى مصباح، پيشين، ص 14ـ16.
20ـ اين طرح توسط گروه علوم قرآنى پژوهشگاه حوزه ودانشگاه تهيه شده است.

مقالات مشابه

بازخواني تفسير موضوعي آيت الله جوادي آملي

نام نشریهحسنا

نام نویسندهسهیلا پیروزفر, زهرا طالبی

روش شناسی تفسیر موضوعی در روایات اهل بیت (ع)

نام نشریهتفسیر اهل بیت (ع)

نام نویسندهعلی راد, مسعود حسن‌زاده گلشانی

رهیافت روش شناسانه شهید صدر در موضوع نظریه قرآنی

نام نشریهتفسیر و زبان قرآن

نام نویسندهمحسن قاسم‌پور, مریم نظربیگی

تفسیر موضوعی قرآن کریم از امتناع تا امکان

نام نشریهبلاغ مبین

نام نویسندهعباس زراع بیدکی

تأملی در کتاب پژوهشی در تفسیر موضوعی

نام نشریهکتاب ماه دین

نام نویسندههاجر خاتون قدمی

چیستی تفسیر موضوعی و تفاوت آن با تفسیر قرآن به قرآن

نام نشریهمطالعات تفسیری

نام نویسندهحسین علوی‌مهر, لیلا غلامی

ماهيت تفسير موضوعي

نام نشریهقرآن شناخت

نام نویسندهمصطفی کریمی